سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه از مالت رفت و تو را پند آموخت ، از دستت نشد و نسوخت . [نهج البلاغه]
زخم عشق
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
سیر تاریخی مهریه و نتایج آن...

رحمان بوستانی :: شنبه 85/3/13 ساعت 4:13 عصر

سیر تاریخی مهریه و نتایج آن 


عصر شکار: 20 کیلو گوشت دایناسور، 40 کیلو گوشت اژدها.
نتیجه: دایناسورها منقرض شدند
عصر کشاورزی: 24 دست تبر سنگی، 24 دست تیغه و داس جنگی.
نتیجه: افزایش قتل به دلیل دم دست بودن داس برای خانوم ها
عصر فلز: 70 ورقه مسی، 50 تا خنجر مفرغی و سرگرز آهنی.
نتیجه: افزایش شکستگی سر مردان به دلیل تماس با گرز آهنی
عصر بخار: 30 هزارتومان و بخار کردن آب حوض خانه عروس خانوم
نتیجه: کمبود آب و جیره بندی شدن آب
عصر صنعت: 1 میلیون پول، 14 سکه طلا، یک اتومبیل و هرچی که با ص شروع میشد
نتیجه: بنا به درخواست آقایان تولید ژیان آغاز شد
عصر کامپیوتر: هم وزن عروس خانم سکه طلا!!!
نتیجه: هرچی عروس خانوم مانکن تر باشد بهتر است
نتیجه گیری کلی: بابا بگو نمیخوایم زن بهت بدیم دیگه... این کارها یعنی چی؟؟
عامل اصلی انقراض دایناسور ها==> عروس ها
عامل اصلی کشته شدن مردها==> عروس ها
عامل اصلی ناقص شدن مردها==> عروس ها
عامل اصلی کمبود آب در تابستان ها==> عروس ها
عامل اصلی افزایش ماشین های فرسوده در سطح شهر==> عروس ها
عامل اصلی افزایش چاقی و افزایش بیماری ها==> عروس ها
 

 آرزومند آرزوهای قشنگتون باران 
 


نوشته های دیگران()

واسه یه بار هم که شده هر چی میگم بذار بشه

رحمان بوستانی :: شنبه 85/3/13 ساعت 9:2 صبح

 وقتی تاریکی شبها رو چشام پا میذاره
نور چشمای قشنگت توی قلبم میزنه
وقتی سرمای زمستون توی رگهام میزنه
گرمی دستای نازت منو آروم میکنه
وقتی تلخی فراغت تو نگام موج میزنه
شهد بوسه لبانت رو دلم ساز میزنه
وقتی کابوس جدایی رو دلم خط میزنه
روی خواب خط میکشم تا منو داغون نکنه
وقتی لحظه وصالت داد رفتن میزنه
ابر چشمای غریبم تا سحر زار میزنه
وقتی قصه رسیدن کج و ناخوانا میشه
واژه هرگز نمیخوام واسه من خوانا میشه
وقتی رسم و عادت بدقولیهات تازه میشه
رد پای گریه هام رو صورتم خط میذاره
وقتی قفل دستات از دستای من جدا میشه
زنگ خوابیده قلبم بی صدا کنده میشه
آی خدای عاشقا دلم میخواد بهت بگه
اگه به عشقم برسم چیزی ازت کم نمیشه
فدای مهربونیهات قصه ما تموم نشه
گوشه نگاهی بکنی واسه عشق ما بسه
نذار گل وصال ما به دست تقدیر برسه
واسه یه بار هم که شده هر چی میگم بذار بشه

 

با من که تنها عاشق چشمای مست و نازتم
با من که هر جا که باشم عشق تو رو داد میزنم
با من که توی آسمون عکس چشاتو میکشم
با من که از پشت نگات طلوع خورشید میبینم
با من که در فراغ تو قاب چشام ابری میشه
با من که لحظه وداع غم توی قلبم میشینه
با من که بین آدما فقط تو رو جار میزنم
با من که تا نفس دارم ز عشق تو دم میزنم
با من که جای خوبیهات قلبمو هدیه میکنم
با من که از خود خدا قول رسیدن میگیرم
با من که تنها همدمم آغوش عکسای توئه
با من که بهترین دمم لحظه گریه کردنه
با من که جای خنده هات بوسه به لبهات میزنم
با من که اسم نازتو روی دلم حک میکنم
با من که نذر هر شبم فال چشای مستته
با من که شعر عاشقیم اسم تو رو داد زدنه
با من بمون عروسکم با من بمون ترانه ا
م

آرزومند آرزوهاتون باران


نوشته های دیگران()

در جواب ارسال" یک پسر خوب

رحمان بوستانی :: چهارشنبه 85/3/10 ساعت 9:53 صبح

در جواب ارسال" یک پسر خوب "
 
 
یه دختر خوب اولاً اصلاً پیدا نمیشه
 
یه دختر خوب هیچوقت زودتر از اینکه از شیر بگیرنش عاشق نمیشه
 
یه دختر خوب بیشتر از 3 ساعت توی حموم نمیمونه (نکته مهم المپیاد)
 
یه دختر خوب به خاطر بعضی مسائل چترش را باز نمی کنه
 
یه دختر خوب وقتی بلد نیست رانندگی کنه چرا باید زور بزنه و با گل پسرا کل کل کنه
 
یه دختر خوب توی روی مامانش وانمیسته و به خاطر قراری که داره (و سرکاره) 100000 تا دروغ نمیگه
 
یه دختر خوب از مثلاً 6 ساعت وقت کلاس خودش 5 ساعتش رو نمی پیچونه
 
یه دختر خوب یواشکی دست تو جیب باباش نمیکنه
 
یه دختر خوب به خاطر اینکه بهش گفتن بی ادب گریه نمی کنه
 
یه دختر خوب جو نمیگیرتش و زود خودشو مثل بنگاهها به نمایش نمیزاره
 
یه دختر خوب دستمال دماغ باباشو برنمی داره بندازه رو سرش مثل روسری
 
یه دختر خوب عقده هاش رو با فرار از خونه خالی نمی کنه
 
یه دختر خوب با همسایشون که خوشگل تره لج نمیشه
 
یه دختر خوب به خاطر پوست و رنگ بدنش که پر از جوش و ککه باباشو انقدر تو خرج نمی ندازه
 
یه دختر خوب وقتی بهش نگاه نمی کنن خود نمایی نمیکنه (به راههای مختلف) باز هم نکته تستی
 
یه دختر خوب باباش هر چی بگه گوش می کنه نمیاد پیش مامانش نه نه من غریبم بازی درآره
 
یه دختر خوب بیشتر از 10 دقیقه توی توالت نمی مونه (نکته مهمتر از کنکور)
 
یه دختر خوب هیچوقت بدون گواهینامه رانندگی نمیکنه که بعدش که گرفتنش اشک تمساح بریزه
 
یه دختر خوب به خاطر منافع خودش حق خواهرش رو ضایع نمی کنه
 
یه دختر خوب وقتی معنی ترانه های خارجی رو نمیدونه مجبور نیست که واسه کلاس اونا رو گوش بده
 
یه دختر خوب توی قرار با پسر کلاس زورکی نمی آد و پدر کارمند بیچاره اش رو مدیرعامل و رئیس قلمداد نمی کنه
 
یه دختر خوب دیگه به دختر افغانی ها حسودی نمی کنه
 
یه دختر خوب وقتی از پسری خوشش اومد و داشت از حسودیش می ترکید 10000 تا عیب و ایراد روی پسر نمی زاره
 
یه دختر خوب شب زود نمی خوابه که صبح زود بیدار بشه که بتونه صافکاری و نقاشی کنه
 
یه دختر خوب خودش رو زوری توی دل کسی نباید راه بده
 
یه دختر خوب برای اینکه مورد توجه قرار بگیره اسمشو عوض نمیکنه (صغرا= هانی - کبری= مانی)
 
یه دختر خوب برای اینکه توی مهمونی تحویلش بگیرن قیافه نمیگیره و ادای آدم پولدارارو در نمیاره
 
یه دختر خوب پشت سر حتی حیوانات هم غیبت نمی کنه
 
یه دختر خوب از دماغ فیل نمی افته که نه؟
 
یه دختر خوب از اجرای هر گونه قرقره جت اسکی اسکیت و امثال اون در مقابل پسرها خودداری می کنه
 
یه دختر خوب با 25897 نفر که تیریپ نمیریزه
 
یه دختر خوب اولاً دوچرخه سواری نمی کنه حالا می خواد بکنه جنبه هم داشته باشه
 
یه دختر خوب توی مسافرت به خاطر کسی که روش کلید کرده، باباشو توی منگنه قرار نمی ده که بابا تندتر برو!
 
یه دختر خوب عکسهای پسر خوشگلا مانند حمید گودرزی شادمهر عقیلی و نخ سوزن محمدرضا گلزار رو به در و دیوار اتاقش نمی چسبونه (جوابیه)
 
یه دختر خوب سوار هر ماشینی نمیشه نخ سوزن پیکان 47 و امثال آن
 
یه دختر خوب وقتی لباس آنچنانی برای خودنمایی ندارد از همسایگانش قرض نمی کند چی نمی کند
 
یه دختر خوب راه به راه از اون کوفتیا نمیماله که فردا هم سرطان بگیره و انتظار ترحم داشته باشه
 
 
خلاصه بگم یه دختر خوب باید خوب باشه نه اینکه ادای خوبا رو دربیاره
 
به طور کلی دختر خلاصه می شود در:  غیبت بی نظیر - خود نمایی کلان - دورنمای جالب و کلوزآپ استفراغ
 
 
از طرف اتحادیه " همینی که هست" و " حقیقت تلخ است"   امضاء baran
 قابل توجه:در ضمن پست قبلی هم از من بود ولی خوب فکر کردم شاید به آقا پسرا خیلی بر خورده باشه برای همین این یکی رو اومدم تا خیلی هم خوش باحاله ما دخترا نشه

نوشته های دیگران()

خانوما لطفاً فحش ندن...آقایون هم زیاد نخندن

رحمان بوستانی :: دوشنبه 85/3/8 ساعت 2:26 عصر

 

 

 

می خوای فرق دختر پسرای ایرونی رو بدونی پس خوب مطالب زیر رو بخون
 
تفاوت های دختر ها و پسر های ایرونی
 
۱-دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند
  
2- اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده!

3- یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه
  
4- یه پسر اگر 3 تا مشکل غیر قابل حل داشته یه هفته افسرده میشه بعد با 3 تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که 3 تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون!!!
  
5- دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره!
  
6- دخترا می خوان سر پسرا کلاس بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن
  
7- اگر به یه دختر بگی دوست دارم فکر میکنه تو چقدر خوبی و عاشقت میشه اما اگر به یه پسر بگی دوست دارم فکر میکنه تو چقدر بی جنبه و جوات هستی دست به هر کاری میزنه تا از شرت خلاص شه!

8- نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و  .........هست.
  
?- دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره
 
10- دخترا فکر می کنن بهترین راه برای بهترین راه برای داشتن یک رابطه خوب و مداوم صداقت و راستگویی هستش ولی پسرا مطمئن هستند بهترین راه دروغگویی و گرفتن سوتی از طرف مقابله!
  
11- دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند!
  
12- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن.
  
13- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید.
  
14- دختر ها زیر بار حرف زور میرن اما پسر ها خودشون حرف زور میزنن
  
??- دخترا زندگی مشترک رو در عشق و صفا و صمیمیت می بینن ولی پسر ها در غذا و  خواب

16- اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک چمع فقط سوتی میدن!
  
17- یک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه.
  
18- پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن!
  
19- یک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه دیگه با هیچ پسری دوست نمیشه اما یه پسر اگر با دوست دخترش به هم بزنه با 3-4 تا دختر دیگه دوست میشه!
  
20- یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت 7.اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت 7 و 2 دقیقه و 24 ثانیه,اینم شماره تلفن من ..... سر ساعت 9 منتظر تماستم!
  
21- اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش!
  
22- دختر ترشیده میشه اما پسر نه!!!!
  
23- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول 2 دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باحال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب 2 ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترای ایرونی توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن!!!


نوشته های دیگران()

اجازه هست ...

رحمان بوستانی :: دوشنبه 85/3/8 ساعت 1:58 عصر

اجازه هست عشق تو رو تو کــوچه ها داد بزنـم؟

رو پشت بـــوم خــونــــه ها اســـمتو فریادبزنم؟


اجازه هست مــردم شهر، قــصه مـــا رو بـــدونن؟

اســم منو ، عشق تو رو ، تــــوی کتــــابا بخونن؟


اجــازه هست که قلبمو بــــرات چـراغونی کـــنم؟

پــیش نگـــاه عاشقت، چشمامو قربونیکنـــم؟


اجــازه می دی تا ابد ســر بذارم رو شــونه هات؟

روزی هزارو صد دفه ، بگــم که مــی میرم بـــرات؟


اجازه می دی که بگــم حــرف تـــرانــه هام تویی؟

دلیـــــل زنــــده بــــودنم، درد بـــهانه هام تـــویی؟


اجــازه دارم به هــمه بگم کـــه تــــو مـــال مــنی؟

سـتارتم ایــنو مــی گه،کــه تو ، تـــو اقبال منــی؟


اجــــازه هست تـــا ته مـــرگ منتظر تو بشــینم ؟

تو رویــاهای صــورتیم، خودم روبـــا تــو بــبینم ؟


اجازه هست جار بــزنم بگـم چقــد دوست دارم ؟

بگـم مـی خوام بـخاطرت ســر بـه بـیابون بذارم ؟


اجــازه هسـت بــرای تـو از تـه دل دیـوونه شــم ؟

اجازه می دی که بگم همین روزای میای پیشم؟


اجازه هست عکس تو رو ، رو صـورت مــاه بزنم ؟

طـــلسم قــصه هامونو ، با داشــتن تو بشکــنم؟


اجازه می دی که شبا همش بیام تـو خـواب تو ؟

اون عکسی که باهم داریم جا بدمش تو قاب تو؟


اجازه می دی قصه هام با عشق تو جون بگیره ؟

چشـمای عاشقم واست روزی هـزار بـار بـمیره ؟


اجازه می دی عشقمو همش بهت نشون بدم ؟

پیش زمین و اسمون واسه تو دس تکــون بـدم ؟


اجـازه مـی دی واسـه تـو قصـر طـلایی بسـازم ؟

بــا یـه صـدای مـخمـلی بـــرات لالایـی بسـازم ؟


اجازه می دی که فقط تـو دنــیا بــا تــو بــمونـم ؟

هر چی که عــاشقانه بـود به خـاطر تو بخـونم ؟


اجازه هست با بال تو پر بزنیم ، بریم بهشـت ؟

کاش نذاریم برنده شه،تو بازی ما،سرنوشـت ؟


اجـازه هست با افتخـار آهنگ ساز من بشـی ؟

تو فصل سـخت زندگـی باز گل نـاز مـن بشـی؟


اجازه هست پنـاه من گرمـی آغوشـت بشـه ؟

هراسمی جزاسـم خودم،دیگه فراموشت بشه؟


اجـــازه مـی دی پاییــزوپــر از تولــدت کنـــم ؟

بیـــامــو مــاه اذروپیشــکشـی خــودت کــنم ؟


اجازه هست؟بگوکه هست من همشودارم میگم

بــا تو بــه آسمون مــی رم بـا تـو یه ادم دیـگهم


اجـازه هستیه لحظه هم دیگه ازت جدا نشم؟

گولگـلارو نخـورم، محــو ســتاره ها نشــم ؟


اجازه می دی که بگم، مـن مال تو، تـو مـال من؟

من از توخواهش می کنم که زیر وعده هات نزن


اجــازه ی تــو دسـت تـو، اجـازه مـن دسـت تو

خنده ی من خنده ی تو ، شکست من شکست تو
**************************************************************
زندگی همچون پیازی است که هر لایه ان را ورق زدم مرا به گریه انداخت
خدایا:
به هر کس که دوستش داری بیاموز که عشق از زندگی برتر است و به هر انکه دوستش میداری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است......................

 


نوشته های دیگران()

قصه بی پایان دل من :ماه وماهک

رحمان بوستانی :: شنبه 85/3/6 ساعت 3:34 عصر

شب بعد ماه با نوری بیشتر به دیدن ماهک رفت . ماهک پشت پنجره منتظرش بود . با هم شروع کردن به حرف زدن البته ماهک حرف میزد و ماه فقط گوش میکرد . آنقدر حرف زدند تا یک دفعه ماه یادش افتاد که دیگه نوبت خورشید شده تا بیاد توی آسمون . ماه دیگه باید میرفت خونشون تا خورشید بیاد . ماهک خیلی ناراحت بود ماه هم همینطور ولی چاره ای نبود . ماه حتی اجازه نداشت حرف بزنه و یا اشک بریزه ولی ماهک با یک قطره اشک ماه رو بدرقه کرد و با ماه خداحافظی کرد

شب بعد ماه به خاطر عشقش به دختر باز هم پرنورتر و بزرگتر شده بود . باز هم ماهک پشت پنجره منتظرش بود باز با هم حرف زدند و بازهم ماه یادش رفت که نوبت به خورشیده که بیاد توی آسمون و ماه باید بره خونشون . باز نوبت به جدایی رسید . بازماه اجازه نداشت حرف بزنه و یا اشک بریزه ولی باز ماهک با یک قطره اشک ماه رو بدرقه کرد و با ماه خداحافظی کرد .

شب چهارم ماه باز به خاطر عشقش به دختر پرنورتر و بزرگتر شده بود . باز هم مثل شب های قبل با هم حرف زدند . بازهم ماه یادش رفت که نوبت به خورشید شده تا بیاد توی آسمون و ماه باید بره خونشون . باز باید ماه و ماهک از هم جدا میشدند. بازماه اجازه نداشت حرف بزنه و یا اشک بریزه و باز ماهک یک قطره اشک ریخت ولی به ماه گفت چند لحظه صبر کن میخوام چیزی بهت بگم !!! ماه صبر کرد . ماهک بهش گفت : من عاشقت شدم . ماه از خوشحالی خشکش زد اصلا حواسش نبود که دیرش شده . ماه به خودش اومد و دید که جلوی خورشید ایستاده و داره به ماهک نگاه میکنه . ماهک هم غرق در نگاه کردن به ماه بود . ولی ماه دید که همه ی مردم دارن به اون نگاه میکنن . تا اینو متوجه شد سریع برگشت به خونه .

ماه و ماهک هر شب عاشق تر از شب قبل میشدند . ماهک تمام عشق و احساسش رو بیان میکرد ولی ماه چون اجازه نداشت حرف بزنه هرشب پر نور تر و بزرگتر از شب قبل میشد . و ماهک میفهمید که هر شب عشق ماه نسبت به اون بیشتر میشه .
بعد از چهارده شب ماه به یک دایره ی کامل و پر نور تبدیل شده بود و تصمیم گرفته بود با ماهک حرف بزنه و از عشقش به اون بگه وقتی رسید به بالای خونه ی ماهک و از پنجره اتاق ماهک رو نگاه کرد داشت از تعجب میمرد . ماهک با یه پسر دیگه پشت پنجره ایستاده بود و همدیگرو بغل کرده بودند . ماه قلبش شکست
 
 
که یک دفعه ماهک ماه رو دید . با خنده به ماه نگاه کرد و گفت سلام ! ماه طبق معمول جوابش رو نداد هرچند که قبلش تصمیم دیگه ای داشت . ماهک گفت ماه اینم عشقم !!!!! پسر خیلی خوبیه . ماه قلبش شکست و بدون خداحافظی رفت و البته خیلی زود ولی خونشون نرفت اقدر دور شد که با نورش
خلوت عاشقانه ی عشقش رو با کسی دیگه روشن بکنه .
 
ماه از اون شب به بعد از غصه کوچکتر و کمرنگ تر میشد و کمتر توی آسمون میموند ولی هر شب یک نگاه سریع به خونه ی ماهک میکرد و میدید که اون با عشقش توی اتاق ماهک نشستن و با هم حرف میزنند و گاهی همدیگرو بغل کردند ....... ماه با شادی ماهک شاد بود تا اینکه یک شب از اتاق ماهک صدای موزیک میامد . ماه گوش کرد و شنید :
 
ماه در میاد که چی بشه
میخواد عزیز کی بشه
ماه در میاد چکار کنه
باز آسمون رو تار کنه
نمی دونه تو هستی
بجای اون نشستی
نمی دونه تو ماهی
تو که رفیق راهی
 
 
عجب حکایتی شده
فکر تو عادتی شده
که از سرم نمیره
که از سرم نمیره
عجب روایتی شده
عشقت عبادتی شده
خدا ازم نگیره
خدا ازم نگیره
یه ماه می خواستم که دارم
ای ماه شام تارم
تویی رفیق راه من
ای غنچه ی بهارم
 
 
این دفعه قلبش شکست . چشماشو بست و رفت خونشون . فردا شبم نیومد توی آسمون . شب بعد که اومد همه دیدند که لکه های سیاهی روی صورت ماه افتاده . از اون به بعد ماه قسم خورد که دیگه نه عاشق کسی بشه و نه تصمیم بگیره که با کسی حرف بزنه .
اگر به ماه نگاه کنید قلب شکستشو میبینید . دیگه کسی نباید انتظار شنیدن صدای ماه رو داشته باشه.

نوشته های دیگران()

من به تو محتاجم

رحمان بوستانی :: سه شنبه 85/2/26 ساعت 2:0 عصر

 
من به تو محتاجم  دل همیشه با رفیق قدیمی که تنهایی نام دارد
 
 نشسته ام و به تو می اندیشم
 
  به تویی که محتاجم تا صدایم کنی
 
 به تویی که این این زندگی سیاه رنگ و سیاه بخت رابه سفیدی پاکی آوردی
   
به تویی که زندگی ام را از منجلاب مرگ بیرون آوردی
 
و طعم خوش عشق را چشاندی آری من به تو محتاجم
 
به تویی که سرتاسر این   زندگی را مدیون توام   
 
   من به تو محتاجم به تویی که اگر اینک هستم برای وجود توست
ای عزیز ترینم ای امید آخرینم من به تو محتاجم
 
 چقدر ناله ی شبانه سر دهم
 
 چقدر فریاد زنم که من به تو محتاجم این زندگی مرا عذاب میدهد
 
مرا بی تو در گرداب سختی ها غصه ها می اندازد
 
 و من امید بی تو عشقم زیر این غم و غصه ها  مدفون می شوم
 
 ای عزیز ترینم  من به تو محتاجم
 
   به تو عشق ات  ....به نصیحت هایت ..... به خوبی هایت ....
 
آری من به تو محتاجم  
تا سفر به شهر آرزو ها کنم من به تو محتاجم تا بفهمم 
 
 زندگی چیست ؟ عشق چیست ؟ محبت چیست ؟
 
 من به  جزتو راهی ندارم
 
 ای عزیزم باز برگرد
تا دوباره روزهای خوش زندگانی را آغاز کنیم
 
تا دوباره معبودمان برایمان طلوعی عاشقانه سر دهد
 
باز برگرد چون من , امید به تو محتاجم
 
 به تویی که سرتاسر این  زندگی  ,این تار و پود تن , همه مدیون توان
 
  آری من به تو محتاجم .....؟
خسته ام  از این دنیای به ظاهر زیبا
 
  از این مردم که به ظاهر  صادق و با وفا اند 
 
 خسته ام  از دوری  , از درد انتظار از این بیماری نا علاج
 
خسته ام از این همه دروغ  و نیرنگ ... خسته ام 
 
آری پروردگارا از این دنیا خسته ام از آدم هایش
 
از دروغ هایش از نیرنگ هایش خسته ام 
پس کو صداقت و محبت چرا اندکی محبت
 
در میان دل مردم  نیست همش نیرنگ پیداست
 
دیگر دست محبتی در میان مردم نیست
 
دیگر عشقی پاک و مقدس در میان مردم نیست
 
سفره ی دل مردم همش دروغ است
 
به ظاهر پاک و صادقانه است

نوشته های دیگران()

تو نمیدونی

رحمان بوستانی :: دوشنبه 85/2/25 ساعت 2:8 عصر

تو نمیدونی

تا که بودیم نبودیم کسی

کشت مارا غم بی هم نفسی
تاکه رفتیم همه یار شدند
تاکه مردیم همه بیدارشدند
قدر آئینه بدانید که هست
نه درآن لحظه که افتاد و

شکست ...

تو نمیدونی نمیشه
من نبینمت یه ساعت
وقتی میگی که باید رفت
نمیشه گفت به سلامت
تونمیدونی غروبا
چه غمی میاد سراغم
ازسکوت بی بهونه
بی ترانه نقره داغم
تونمی دونی تودنیا
یه تویی ویه من وما
کاش میدونستی عزیزی
واسه من قد یه دنیا
میدونی وقتی نباشی
موج وازدریا میگیرم
لحظه هام تنها یی میشن
شوقا تو قلبا می میرن
میدونی وقتی تونیستی
یه نفس برام زیاده
هرچی شوق توی قلبم
مثل شمعی روبه باده
تنهایی دل شوره داره
دل  و ازپا در میاره
 زخم نیش تیز دوری
تا قیامت موندگار...

نوشته های دیگران()

نفرین

رحمان بوستانی :: یکشنبه 85/2/24 ساعت 4:26 عصر

هر که مرا دید تورا نفرین کرد
 
ازتوباید می گذشتم
ولی افسوس نتونستم
توعروسک بودی ومن
آخرقصه دونستم
تووجودخالی تو
جزدروغ هیچی ندیدم
کاش میشد به این حقیقت
پیش ازاینها می رسیدم
سوختم و سوختم وساختم
هرچی داشتم به پات باختم
کاش تورو از روز اول
مثل امروزمی شناختم
آخه عشق یعنی شکستن
عاشقانه سرسپردن
دل سپردن به سراب
درسکوت خویش مردن
یه روزی یه روزگاری
حرف بین ما نگاه بود
عشق ونقاشی میکردیم
نقش ما خورشید وماه بود
بعدازاون واژه نوشتیم
جملمون ستاره چین بود
مثل دریا آبی بودیم
معنی زندگی این بود.
 
 
ماگذشتیم وگذشت
  آنچه توکردی باما
توبمان با دگران
وای به حال دگران....

نوشته های دیگران()

مرا عاشق کردی

رحمان بوستانی :: یکشنبه 85/2/24 ساعت 4:7 عصر

 

مرا عاشق خود کردی و رفتی                                  مرا در این دنیا تنها گذاشتی و رفتی

دلم را دیوانه ات کردی و رفتی                                که این دل سوختو و هیچ نگفتی ورفتی

در این دنیای تاریک گم شدم                                    بی تو تنها و سر درگم شدم

در آسمانهای آبی دنبالت گشتم                                 هیچ پیدا نکردم و باز گشتم

در میان ابرها دنبالت گشتم                                     هیچ پیدا نکردم جز دل تنهای خودم

بی تو چه کنم با این دل سوخته                                چشمه هایی که به بازگشت تو دوخته

هر لحظه ام بایاد تو می گذرد                                   دل تنهایم را فقط وجود تو می پذیرد

وجودی که هر لحظه در یادم بود                             همیشه دل نازکت در فکرم بود

رفتی و دلم را تنها گذاشتی                                     روی دل ظریفم پا گذاشتی

رفتی و بشکست دل تنهای من                               هر لحظه ی زندگیم تنها شده غم های من

دلم هر لحظه تنها تر شد از پیش                             دلم افسوس خورد از لحظه ی خویش

چه باید کرد با این درد مجنون                                دلم دیوانه شد با یاد مجنون

دلم از مهر تو مجنون گشته                                   دلم با دوریت چون خون گشته

هر لحظه به یادت هستم ای یار                               که اکنون هستم از یاد تو پر بار

تو را از یاد نخواهم برد هیچ گاه                             که تو هستی برایم همچو یک ماه

 

 

من امشب با هجوم اشک می گویم

 

                                                     دلم از روز و شب تنگ است باور کن

 

غزلهایم همه لبریز و اندوه اند

 

                                                   نگاهم بی تو بی رنگ است باور کن

 

میان دفتر عمرم هزاران حرف بی معناست

 

                                                 ولی افسوس قلب ، واژه های سنگ است باور کن

 

نمی گویم تو را از یاد خواهم برد

 

                                               ز تو غافل شدن یک عالمه ننگ است باور کن

 

دلم از جنس یک نیلوفر آبیست

 

                                               دل تو نازنین مثل گل سنگ است باور کن


نوشته های دیگران()

<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سلام
سلام
www.TabrizKidz.Com
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
زخم عشق
رحمان بوستانی
faghat inke ashegh bashin va ashrgh bemonin...
Link to Us!

زخم عشق

Hit
مجوع بازدیدها: 153278 بازدید

امروز: 3 بازدید

دیروز: 2 بازدید

Day Links
اشقانه های ماهسون [288]
موزیک های جدید [291]
زخم عشق [406]
[آرشیو(3)]


Notes subjects


زخم عشق[92] .

Archive


zakhmdel

links
.: شهر عشق :.
رها تر از پرنده
جنبش
حسام(اینم مال خودمه)
قبله گاه
شبنم
در نهایت شب.....
خلوتکده من
خدا همین نزدیکیهاست
محمد مهدوی
اشقانه های ماهسون
دریا
ترانه های سوخته
بهترین قالب ها
upload music
مثل زندگی

LOGO LISTS




یه دل خسته - به روز رسانی :  4:33 ص 89/11/25
عنوان آخرین نوشته : ولنتاین





In yahoo

یــــاهـو

My music

Submit mail