رحمان بوستانی ::
شنبه 85/1/19 ساعت 9:11 عصر
قربون برم خدا رو ، دنیا چقدر کوچیکه
مرز دیروز و امروز ، قد یه مو باریکه
چه خنده دار حالت ، دلم برات می سوزه
برگشتی که چی بشه ؟ فک کردی که دیروزه
اون روزی که می رفتی اشکام چه ریزه ریزه
ببین حالا چه جوری اشکات داره می ریزه
بی تفاوت می رفتی ، پیش تو می شکستم
حالا تو می شکنیو ، بی تفاوت نشستم
اون روزی که روزت بود ، روزامو بد گرفتی
حرفات تو گوش من موند ، یادت میاد چی گفتی
صدای تقو توقت ، استخونام شنیدی ؟
اما با طعنه گفتی ، شتر دیدی ندیدی
یادت میاد می گفتی ، هر چی که بود بازی بود
طفلی دلم که حتی ، به بازی هم رازی بود
یادت میاد می گفتی ، پیر شدی و بریدی
حالا من اینو میگم ، که خیلی دیر رسیدی
من از تو یاد گرفتم ، ساده گذشتنارو
یه آخرین کلامو ، نامه نوشتنارو
من از تو یاد گرفتم ، برم به یک بهانه
اونم بشه سکانس ، آخر عاشقانه
حالا برو از اینجا ، برو هر جا تونستی
دور شدی از خیالم ، تو خودت اینو خواستی
یه روز بهم می گفتی، عشقم خیالو رویاست
نوبتی ام که باشه ، ایندفه نوبت ماست
نوشته های دیگران()